داستان کوتاه و خنده دار سگ
ک یارو داشته از سر کار برمیگشته خونه
یهو میبینه یک جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میکنند ،
…
منتها یه جور عجیب غریبی
اول صف یک سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن
بعد یک مَرد با سگش راه میره ،
بعد ازاون هم یک صف 500 متری از ملت دارن دنبالشون میکن .
یارو میره پیش جناب سگ دار ، میگه :
تسلیت عرض میکنم قربان ، خیلی شرمندم . میشه بگید جریان چیه ؟
مَرده میگه :
والله تابوت جلوییه خانممه
پشتیش هم مادر خانومم
هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره کرد !
مَرده ناراحت میشه ، همینجور شروع میکنه پشت سر مَرده راه رفتن ،
بعد از یک مدت برمیگرده میگه :
ببخشید من خیلی براتون متاسفم ،
میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست ،
ولی ممکنه من یک شب سگ شما رو قرض بگیرم ؟!
مَرده یک نگاهی بهش میکنه ، اشاره میکنه به 500 متر جمعیت پشت سر
میگه : برو ته صف
منبع:khandefun . ir