بایگانی برچسب ها: خاطرات دوستان ارسالی
خاطرات خنده دار و باحال مهر ماه 93
خاطرات خنده دار و باحال مهر ماه 93 اعترافات خنده دار مهر 93 | اعتراف میکنم که… نزدیک خونمون یه مدرسه ابتدایی بود که هر روز به دانش اموزا یه پاکت شیر میدادن بعضیا ک این شیرا رو نصفه میخوردن مینداختن تو سطل اشغالی تو ساعتای کلاس هم ما میرفتیم تو حیاط مدرسه با یه کاسه هیچی دیگه این شیرا رو بر میداشتیم میریختیم تو کاسه میبردیم میدادیم به همسایه بیچاره مون بعد میگفتیم خالهههه مامانم شیر فرستاده براتون بیچاره چقد خوشحال میشد ادامه ...
خاطرات جالب و باحال مرداد 93
خاطرات جالب و باحال مرداد 93 اعتراف های خنده دار مرداد 93 آقا یه روز بابام بهم گفت برو موبایل مامانتو بیار رفتم آوردم گفت یه زنگ به من بزن زدم دیدم نام مخاطب رو نوشته وزیر جنگ کلی باهم خندیدیم بعد مامانم اومد گفت چی شده منم خیلی سریع واقعیت رو گفتم آقا بیا ببین یک دعوایی شد منم رفتم زیرماشین قایم شدم تا شب شب که داداشم داشت میرفت دستشویی از پایین ماشین پاشو گرفتم داداشم یک دادی کشید بابام پرید بیرون دنبال داداشم داداشمم دبرو که...
خاطرات جالب و اعتراف های خنده دار تیر 93
خاطرات جالب و اعتراف های خنده دار تیر 93 داستان یه روز عادی تو خونه : بابام تو اداره شلوارش پاره شده بعد رفته یه شلوار دیگه خریده که 15 سانت بلنده !!!! اومده به مامانم میگه کوتاش کن میگه کار دارم باید برم کلاس خیاطی پرده دوزی !!!!!! رفت به آجیم گفت مینا جان میتونی شلوارمو کوتاه کنی 15 سانت گفت : بابایی من درس دارم فردا امتحان دارما… هیچی دیگه خودش 15 سانت کوتاش کرد!! بعد شب که همه خواب بودن مامانم (بی خبر از اینکه بابام...