در این مطلب برای شما دلنوشته ها و متن های کوتاه عاشقانه را آماده کرده ایم. برای خواندن این متن های عاشقانه روی تیتر کلیک کنید.
ای کاش میدانستم
بعد مرگم اولین
اشک
از چشمان چه کسی
جاری میشود
.
.
.
کنم که حالا دلیل خوشحالیت نبودن منه …
.
.
.
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم ،
سکوت را فراموش میکردی و تمامی ذرات وجودت
عشق را فریاد می کرد…
چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی…
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم،
نگاهت را تا ابد بر من می دوختی ،
تا من بر سکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را
با خود به عرش خداوند ببرم..
.
.
.
میدونی دلم چی میخواد؟؟؟
خدابیادبهم بگه:دیوونم کردی بیااینم همونی که
میخواستی…
.
.
.
ما بدهکاریم به یکدیگر
و به تمام ” دوستت دارم” های ناگفته ای
که پشت دیوار غرورمان ماند
و آنها را بلعیدیم
تا نشان دهیم که منطقی هستیم
.
.
.
برای بودنِ با تو غرورم پایمال شد
تو هم اندکی احساس بگذار
مساوی که نمی شویم
حداقل به من نزدیک شو
.
.
.
من ، مــــن کردن های من و تو بود کــه ،
هیچوقت مـــــــا نشدیـــم
.
.
.
گرچــه ای دوســــت غرور دلــــــت احســــاس مـــرا درک نکـــرد…
آفریــــن برغـــم عشــــقـــت کــه مرا ترکـــ نکرد…
.
.
.
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد،
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش دوست می دارد،
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد
.
.
.
گاهی دلم می خواهد
وحشــیانه غرورت را
پاره کنم!
قلب ترا
در مشتم بگیرم
و بفـشارم
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی…!
.
.
.
کاش می فهمیدی که تــــــــــو از دید من زیبا بودی ؛
دیگران حتی نگاهت هم نمی کردند ،
و تـــــــــو چه اشتباهی مغرور شدی …
.
.
.
محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم؛
آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام
برایت به زمین بکوبم …
احساس من قیمتی داشت؛
که تو برای پرداخت آن فقیر بودی …
.
.
.
نمیدونی چه کاری بادلم کردی ، نمیدونی چه غمگینم نفهمیدی
نمیشناسی منو از من چقدردوری ، تواین روزا چه بی رحمانه مغروری
.
.
.
بی وفا !!
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم
و نـه حـوصـلـه ات را..
ولـی بـا ایـن هـمـه،
گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد . . .
.
.
.
رُخ به رُخ که شدیم
مــن مات شدم و تــو …
چون پادشاهی که از اینگونه فتحهــا زیاد دیده است
بی اهمیتـــــــ رد شدی
.
.
.
آنچه را که اسمش غرور گذاشته ام برایت به زمین بکوبم…
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی
.
.
.
به سلامتی اونی که دلم تنگ میشه واسش
اما وقتی روبرومه دلش از سنگ میشه بازم
به سلامتیش که هر شب چشام ابریه می باره ….
به سلامتی تویی که می دونم دوسم داری ولی برام کلاس میزاری .
به سکومتی سکوتت که برام مقدسه .
به سلامتی تویی که حس میکنم بودنتو در عین نبودنت.
به سلامتی خودم که برات میمیرم و باور نمی کنی .
اره به سلامتی خودم که واسه با تو بودن از غرورم گذشتم …
به سلامتی خودم که حاضرم جونمم برات بدم .با این همه بی معرفتیت.
.
.
.
حکایت عجیبی است رفتار ما آدم ها
خدا میبیند
و فاش نمیکند مردم نمیبیینند و فریاد میکنند
خدایا رفتار آدمات رو ببین!
بدجوری دلگیرم از دست آدمای بی معرفتت
خدا کمکم کن .
.
.
.
دوستت دارم
به رسم عجیبت ترین عاشق دنیا
بنام عشق
به شکل مجنون
تو فقط باش
من دوستت دارم
.
.
.
دوستت دارم
میدانم دوستم داری
اما روزگار قصه خودرا می نویسد
کاش انتهای قصه من و تو با جمله
“آنهاسالهای سال باهم به خوبی و خوشی زندگی کردندتمام شود”