خط سفید جاده مرا یاد خط عشقی کهنه می اندازد،هر چند کمرنگ است اما یادش در ذهنم بازی زندگی را دنبال میکند…
::
::
رســــــم زمـــونــه ..
اینه رابطه هایی که به هم وصله نَمونه ….
::
::
صدایت نیست…
تصویرهم همینطور…
امامهربونیت آنتن میده…
قدآسمون…
::
::
نــه درآغــوشـت گـرفـتــه ام
نـه تـورا بـوسـیـده ام
نــه حـتـی مـوهـایــت را نـوازش کــرده ام
امــا،بـبـیـن
چـگـونـه بـرایــت مـی نـویـسـم…
::
::
فرداتوهم مرادوست خواهی داشت.
می دانم!
آخ …..فردا!
راستی چرافردانمی شود؟
این شب چقدرطول کشیده….
چراآفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگویدخورشیدکجارفته؟
::
::
وقتی می گویم سراغم نیا,نه ایکه فراموشت کرده ام…!یا دیگر دوستت ندارم!نه من فقط فهمیده ام وقتی دلت بامن نیست…بودنت مشکلی را حل نمی کندتنها دلتنگ ترم می کند.
::
::
میگویند دلتنگت نباشم !!
خدای من انگار به اب میگویند خیس نباش!
::
::
هرشب به بزم روی تو نگاه میکنم فارغ از اینکه من تشنه ی محبتم
::
::
به خودم میگویم : قوی باش …
به خودم میگویم : مهم نیست …
به خودم شک کردن را می آموزم …
آیا واقعا ارزشش را داشت یا دارد ؟!
به خودم میگویم :
همیشه وقت هست برای فراموش کردن …
حداقل به اندازه باقیمانده ی عمرم …
ولی ته همه ی این ها این است . . .
“مــــــــن غـمـگــیـــنــــــــم”
::
::
چشمان ِ تو
آیه هایی آسمانـی اند
که پیامبری سر به هوا
سالهاست گمشان کرده است …
::
::
هــمـیـشـہ نـمـے شــود
با بـے خـیــالــے گـفــت :
تـنـہـــا آمــده ای ٬ تــنـہـــا مـے روی . . .
یــڪـ وقــت هـایــے
شـایــد حـتــے بــراے سـاعـتــے یــا دقـیـقــہ اے . . .
ڪــم مـے آورے
دل وامــانــده ات
یــڪـ نـفـــر را مــے خــواهــد . .
::
::
خودکرده را تدبیر…..
مارا معاف کن!
به قدر کافی نوش جان کرده ایم!
::
::
دیگه دلم هوای دونفره نمیخواددلم کسیومیخوادک هوای دلموداشنه باشه…
::
::
سخته مجبوربشی دست سردت رو تو دست یکی دیگه بزاری که بهش هیچ حسی نداری تا فقط به یار بی معرفتت ثابت کنی که منم میتونم……
::
::
اگر “تو” مال “من” نیستی
پس “من” ، دیگر زنده نیست!
تنها “تو” ماندی با “او”…
::
::
به یک نفر آدمیزاد مسلط به زبان
“آدمیزاد”
برای رفع پاره ای از دلتنگیها نیازمندیم…