بایگانی برچسب ها: داستان جالب عاقبت

داستان جالب عاقبت پزشک

داستان جالب عاقبت پزشک

داستان جالب عاقبت پزشک یه سری هم استاد نمره ها رو خوند من شده بودم ۱۷ من حتی اون درسم افتادم جان؟چطوری؟خوشحال شدم از نمره رفتم استادو بوس کردم تو جمع،انداخت منو. . . . پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودکی زخمی و خون آلوده را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت : خواهش می کنم به داد این بچه برسید ماشین بهش زد و فرار کرد … پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید پیرمرد : اما من پولی ندار...

ادامه مطلب